
در این اندوه ویرانگر شبت خوش باد ، من رفتم
بمان تنها و بی یاور شبت خوش باد ، من رفتم !
به عطر عشق پاکی که به آغوشت بدهکارم
تو و عطر گل پرپر شبت خوش باد ، من رفتم
پر از ایهام ِ رفتن بود طعم تلخ لبهایت
به یاد بوسه ی آخر شبت خوش باد ، من رفتم

نه من سیراب چشمانت ، نه تو سیراب آغوشم
پر از افسوس همدیگر شبت خوش باد ، من رفتم
نپرسیدند حال چاه و یوسف را جدا کردند !
شدم از چاه تنهاتر شبت خوش باد ، من رفتم
پر از شوق سفر بودی نصیبت شد اقامت در ،
اتاقی که ندارد در ! شبت خوش باد ، من رفتم
از آغوشم بریدی و بغل کرده تو را این قبر !
غروب جمعه ای دیگر ... شبت خوش باد ، من رفتم